ستاره مامی

سفر مالزی 1 - کشور رنگها

روبروی هتل کونکورد - خطوط مونوریل      باتو کیو - یکی از معابد    محوطه بیرونی باتوکیو    پوتراجایا - دریاچه مصنوعی روبروی مسجد صورتی      کارفور - پرنسس کوچولوی ما که دایما مورد درخواست برای عکاسی بود    خرگوش کوچولو در آسانسور    باغ وحش ملی مالزی    استخر هتل و به قول خودش در حال رقص باله در آب    رستوران سالوما    سوگو مال    زیبای خفته در ماشین! ...
5 آذر 1392

خدا منو اینجور آفریده....

تعطیلات رو رفتیم مالزی با جوجوی خوشگلمون که حالا دیگه واسه خودش یک آدم کوچولوی 100 سانتی یا به عبارتی یک متری شده . قشنگم قربون اون قد و بالات بشم . عکسای مالزی رو باید مفصل بذارم خیلی به هممون خوش گذشت و یک تجدید روحیه عالی بود . دست مامی درد نکنه که پیشنهاد به این خوبی داد جدا چه کیفی داره که شب تصمیم بگیری و فردا بلیط بگیری واسه یک مسافرت بی مقدمه و بعد هم کلی بهت خوش بگذره .   عزیز دلم اینروزا قدرت کلام و تجزیه و تحلیلت منو حسابی غافل گیر میکنه . امروز مامی: ستاره اگه یکدفعه دیگه اینکار رو بکنی حسابی ازت ناراحت میشم ستاره با کمی بغض و قیافه حق به جانب : اگه من اینکار رو می کنم خدا منو اینجوری آفریده  و بعد از چند ثانیه ...
2 آذر 1392

پرنسس کوچولوی باسواد

فیلم خوندن پرنسس کوچولوی باسواد من البته در سن 2 سال و 10 ماهگی http://koodakesalem.com/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D8%A8-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%88%D9%84%D9%88-%D8%AF%D8%B1-2-%D8%B3%D8%A7/ ...
11 آبان 1392

شبانه های من و جوجو

جوجوی مامان بجز شبای جمعه زود می خوابه معمولا بین ساعت 9 تا 9:30 . البته بماند که بخاطر این خواب شبانه منظم مامی چقدر تلاش کرده و هیچ جایی هم نمی تونیم در طول هفته بریم .  چند شب پیش مهمون داشتیم ولی من و ستاره رفتیم تو رختخواب و کمابیش صداهای بیرون به اتاق خواب میومد ستاره : مامی چرا همه بیدارن ولی ما باید بخوابیم؟؟؟ مامی به دلیل نداشتن حس توضیحی که در حد جوجه باشه : بخواب مامی!   دیشب پس از بوسه بارون فراوان  مامی (کلا شبا ما گوشامون درازه) ستاره : مامی می خوام یه چیزی تو گوشت بگم  مامی: بگو عشقم! ستاره : مامی خیلی دوست دارم . خیلی دوست دارم مامی: منهم خیلی خیلی دوست دارم . همیشه عاشقتم . دورت بگردم ...
30 مهر 1392

جشن تولد 3سالگی -4

مراسم آب بازی در حیاط       میز شام : غذاها شامل آش ماست شیرازی - لازانیا - سالاد اولویه - یکنوع ساندویچ کوچولو با پنیر و کالباس و دسرهایی با تم کیتی (امسال ما تبدیل به یک نوع مادر از جنس خانم شده بودیم و جو زده شدیم و همه غذاها رو خودمون درست کردیم )         ژله تصویری کیتی    دسرهای کیتی که مورد استقبال زیاد ستاره و بقیه جیقیلیها قرار گرفت.   روز بعد از تولد: ستاره خانم سوار بر هدیه مامان و بابا و البته کلاه ایمنی کیتی بهمراه مهبد عشق عمه   و نهایتا سهیم کردن بچه های پارک محله با بادکنکای تولد - به امید شادی همیشگی ...
27 مهر 1392

کودک سالم

آموزش خواندن به کودکان به روش دومن (نیمکره راست ): http://koodakesalem.com/category/% به همراه فیلمهای آموزشی ...
23 مهر 1392

دوران نقاهت

به قولم عمل کردم و پست قبلی رو عکسای تولد گذاشتم ولی به قول سیدعلی صالحی "حال همه ما خوب است اما تو باور مکن ... به گمانم بايد  برای آرامش مادرم  دعای گريه و گيسو بُران باران را به ياد آورم .... آسوده باش، حالم خوب است  فقط در حيرتم  که از چه هوای رفتن به جائی دور  هی دل بی‌قرارم را پیِ آن پرنده می‌خواند!  ... خسته‌ام، خسته.... " خسته هستم و دل نگران دخترکم که دوران نقاهت سختی رو می گذرونه . شدیدا دچار اضطراب جدایی شده حتی گاهی تا توی دستشویی می خواد باهام بیاد . غذا نمی خوره . بستنی دوست نداره و لب به حتی یک قاشق بستنی نزده . ضعیف شده . بدقلق و بهانه گیر . بی بهانه و با بهانه گ...
15 مهر 1392

جشن تولد 3سالگی -3

ستاره های خوشگل مهمونی : از راست به چپ پانیذ - ترنم -ایلیا -نیما - ستاره - نگار - باران   فوووووووووووت .... شیطون کوچولوهایی که نمی ذاشتن شمع روشن بمونه تا عکس بگیریم    همه تولد یک طرف لذت انگشت فرو کردن تو کیک یک طرف دیگه ... در نتیجه کیک رو 2 طبقه سفارش دادیم که طبقه اول رو حسابی انگشت مالی کنن . طبقه دوم هم واسه اونهایی که بد دل هستن ولی باید مامان باشی تا بدونی اون طبقه اول انگشت مالی یه مزه دیگه میده   دخترکم همیشه شادزی... آمین ...
15 مهر 1392

عمل لوزه

فردا قراره پرنسس کوچولوی ما بره اتاق عمل و لوزه ها و آدرنوئیدشو (لوزه سوم) عمل کنه . از خوان اول که آزمایش خون بود خیلی راحت و بی دردسر گذشتیم خدا رو شکر . دوست عزیزی آزمایشگاه سعید تو پاسداران رو معرفی کرد که واقعا عالی بود آخه خیلی نگران بودم که حالا که بار اولته که آزمایش خون داری اذیت نشی تو روحیت تاثیر بد نذاره یا از دکتر و روپوش سفید نترسی . خدایی ما مادرا هم که خوراکمون استرسه . بعد که تموم میشه اون مساله میگیم اینقدر هم سخت نبود که اینهمه خودمونو اذیت کردیم. برامون دعا کنید واسه عمل ! واسه آرامش ستاره کوچولوی من! واسه اینکه مدتی که بدون ما هست تا زمان بیهموشی ، بین اونهمه آدمای سفید پوش بهش سخت نگذره . واسه مامی و بابا پشت در اتاق ...
7 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستاره مامی می باشد