ستاره مامی

30 ماهگی

4 اسفند 91 عزیزترینم امروز 30 ماهه شدی یعنی 2 سال و نیم. چقدر زود می گذرن و من ... دیروز داشتم ناخن انگشتای پا و دستت رو می گرفتم و تک تک سرانگشتاتو می بوسیدم . مگه چقدر دیگه بهم اجازه می دی که کاراتو بکنم .چند سال دیگه که مثل همین 30 ماه اینقدر زود می گذرن که من حتی در حسرت ثبتشون می مونم اینقدر مستقل شدی که قطعا اینروزها برام خیلی خاطره انگیزن. ولی همیشه و همیشه یادت باشه که مامی و بابا چقدر عاشقانه و بدون هیچ انتظاری دوستت دارن. تک ستاره زندگیم دوست دارم. اینم عکس ستاره و اطلس کوچولو   زیبای خفته من!   این لباس خوبه مامی؟   مامی: یامی یامی پیتزا ! ستاره : مامی بگو یامی یامی!...
5 اسفند 1391

من خوشگل نیستم!

دیشب (26 بهمن 91)مهمون عزیزی داشتیم . یکی از دوستای دوران مدرسه که 5 سالی بود ندیده بودمش و با همسرش شام رو مهمون ما موندن . موقع خواب داشتم پوشکتو عوض می کردم که سیمین جون اومد تو اتاقت و تو با لحنی معترض بهش می گی : نیا خاله من خوشگل نیستم   کلی تعجب کردم که چرا داری این حرفو می زنی و بعد متوجه منظورت شدم که یعنی زشته که من لختم نیا خاله ! امروز به کشوی عکسای قدیمی من و بابایی دست پیدا کردی و هی عکسا رو دیدی که فقط من و بابایی هستیم کلی بهت برخورده میگی : مامی ستاره کجاست ؟ سریع فکر کردم که چی بگم واسه اینکه یکم وقت بخرم می گم : تو نبودی عزیزم . می گی: شرکت بودم و من: نه عزیزم تو اونموقع تو اسمونا بودی و تو با لحنی فیلسوفانه م...
28 بهمن 1391

دومین سفر کیش

دو هفته پیش تو تعطیلات رفتیم کیش! دومین سفر بهمراه تو به کیش و ذهن من دائما در حال مقایسه امسال با دو سال پیش تو . چقدر راحت تر بودم تو این سفر چقدر تو بزرگ شدی و چقدر به هممون خوش گذشت . با بابایی رفتی استخر و بابایی واسه اولین بار شنای تو رو دید و کلی ذوق کرده بود وقتی هم اومدین اتاق از من تشکر کرد . قلبم پر از شادی شد .    لابی هتل و سرحال از هوای خوب و آفتابی کیش   باغ پرندگان و یک عالمه طاووس و پرنده های خوشگل دیگه پرنسس ستاره و کالسکه مخصوص   در حال عکس گرفتن از دلفینها زیبای خفته ی من به محض خروج از دلفیناریوم   یک پری دریایی کنار ساحل بسیار زیبای مرجانی کیش ...
16 آذر 1391

کلمه های خوشمزه

عزیزترین عزیز من! قربون زبون شیرینت بشم . اینقدر خوب و روون حرف میزنی که وقتی کلمه ای رو اشتباه می گی دلم نمی خواد درستشو بهت بگم . قربون حرف زدنت بشم . اینم چند تا کلمه محدود که یه جور دیگه می گی: مساقبه (مسابقه) قرس (برس مو) با ضمه قاف و ر مامان جون بدوخین (مامان جون بدوزین)   عزیزم شنات خیلی پیشرفت کرده نمی تونم باور کنم که کانگورو کوچولوی من که تا همین یکی دو هفته پیش حاضر نبود یک لحظه ازم جدا بشه اینجوری تو آب دنبالم می ذاره . مربیت میگه شاید تا آخر این ترم بتونی بدون بازو بند شنا کنی . جونمی ! لحظه شماری می کنم . دل هردومون واسه مامان جون خیلی تنگ شده . دیروز تمام مدت داشتی با تلفن اسباب بازیت با مامان جون حرف می زدی...
26 آبان 1391

سلام

باید اولین پست یه سلام دوباره می بود  برای دومین بار مجبور به اسباب کشی شدم و چه سخته دوستاتو بگذاری و به جبر شکسته شدن حریم و حرمتها ، مهر و محبتها  به جای دیگه ای کوچ کنی. عسلکم ترجیح دادم بجای اولین سلام همراه با کمی دلشکستگی اولین پستت یه پست پر انرژی باشه واسه همین سلامون دومین پست شد.  حالا باید کم کم به دوستامون ادرس جدید بدیم . مهر همشون پاینده .
24 آبان 1391

نامه ی خدا

دخترکم! دلبند شیرینم ! شاید نه همیشه ولی هر زمان که یادم افتاده بهت گفتم که خدا چقدر مهربونه اینکه هر چقدر من و بابا تو رو دوست داشته باشیم بازهم خدا بیشتر و بیشتر تو رو دوست داره . اینکه در هر حالی می تونی دلتو به خدا بدی و مطمئن باشی خدا همیشه باهاته و برای همینه که همیشه می تونی به خدا تکیه کنی : نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها  سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام  ( ضحی 1-2)  افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.  (یس 30)  و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نر...
24 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستاره مامی می باشد