ستاره مامی

تولد بابایی

1392/3/1 0:04
نویسنده : مامی ستاره
765 بازدید
اشتراک گذاری

با کمی تاخیر نوشت :

امسال به مناسبت تولد 40 سالگی بابایی می خواستیم براش جشن بگیریم که هرکاری کردیم بابایی چون امتحان داشت راضی نشد که نشد . خب تولد زوری که نمیشه. میشه. در نتیجه مامی خانمی تصمیم گرفت که روز جمعه بابایی رو با یه جشت کوچولوی 3 نفره تو رستوران سورپریز کنه . کادو هم شب جمعه با خود بابایی رفتیم 3 تا پیرهن شیک خریدیم و البته از قبل که بابایی ندونه از نمایشگاه کتاب دوره کامل 3 جلدی "شازده حمام " رو گرفته بودیم .صبح جمعه با جوجو خوشگله رفتیم تو اتاق و کادوها رو جلد گرفتیم و از خودش پرسیدم که دوست داره کدوم پیراهن هدیه اون باشه و خودش به کادو چسب زد . بعد هم بهش سفارش کردم که کادوها رو بذاریم اینجا که بابا نفهمه.

نیم ساعت بعد بابایی رفت تو همون اتاق که کادوها بود . ستاره بهش میگه : بابایی نفهمی کادوهات اینجا هستا. قهقهه بابایی هم با کمال خونسردی میگه : نه بابا نمی فهمم . کلا این خونسردی اردیبهشتیا منو کشته. سبز

خلاصه که رفتیم رستوران (لوشاتو - تجریش)و فکر کنم که بیشتر از همه به جوجو خوش گذشت . مخصوصا بعد از ناهار که رفتیم کافی شاپ رستوران. از طرف من خودشون کیک خریده بودن و جمله ایکه می خواستم هم روش نوشته بودن . مثل همیشه عسلک من فقط عاشق اینه که تو کیک انگشت بزنه و البته دریغ از اینکه حتی یه ذره از کیک رو بذاره تو دهنش .ناراحت و شادی کیک ایندفعه چون فقط خودمون می خواستیم ازش بخوریم بیشتر بود چون بدون هیچ محدودیتی به آش کیک! تبدیل شد . خب  تو جشنمون دختر کوچولومون هم به سنت تولدا که به همه بچه های مهمون هم هدیه می دن هدیه گرفت -یه اسب کوچولو - و تجربه جدید اینکه ما کیک خوردیم با طعم اسب که تا نصفه تو کیک فرو رفته بودهورا . خب خدا رو شکر که من هرجا میرم حداقل 2 دست لباس اضافه بر میدارم وگرنه با اون لباس کیکی ستاره خانم لباس مامی و صندلی ماشین هم از کیک بی نصیب نمی موندن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان جون
1 خرداد 92 9:36
جشن 100 سالگیش انشاالاه باعشق وسعادت فدای این پرنسس زیبا بشم که هرروز عاشقتر ودلتنگتر میشم
ندا مامان آرشیدا
1 خرداد 92 18:45
مبارکهههه ماشالله چه خانومی شده برای خودش عزیزمم من اسباب کشی کردم ادرس جدیدمونو برات میزارمم ببوس پرنسس نازتو
مامان سورنا
3 خرداد 92 1:17
پست خیلی بامزه ای بود مخصوصا قسمت نشون دادن جای کادوها به بابا و کیک با طعم اسب....کاش همیشه بچه ها بتونند اینطوری لذت ببرن.خوشحالم که با نداشتن حساسیت های نابجا میذارین کودکی کنه. راستی تولد 40 سالگی آقای پدر خیلی خیلی مبارک باشه.ایشالله همیشه شاد و خوشبخت باشین.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستاره مامی می باشد