ستاره مامی

مهدکودک

1392/4/15 18:16
نویسنده : مامی ستاره
375 بازدید
اشتراک گذاری

مهدکودک ...

اگه مامان باشی و جگرگوشه ات به سن 3 سالگی یا 4 سالگی نزدیک شده باشه حتی اگه خانه دار هم باشی کلی دلهره و نگرانی و حرف نگفته رو تو همون 3 تا نقطه می خونی.

دلم می خواست بنویسم مهدکودک ... و بجای هر حرفی بغض تو گلوم و اشک گوشه چشمام رو نشون بدم. سعی کردم مادر قوی باشم البته سعی کردم . سعی کردم بجای گفتن " مامان مواظب باش" لبخند دلگرمی بخشی رو رو لبام بشونم و بگم " می دونم که می تونی " و گاهی همراه با دستی کمک رسان.

هیچوقت از هیچ چیزی نترسوندمت : از هیچ چیز حتی مرگ ! البته فلسفه طولانی داره و تصمیم راحت و یک شبه ای نبوده این مواجهه با مرگ. پس بدیهیه که از دزد، دکتر، آمپول، غریبه و هیییییییییییییییییچ جانوری (حتی سوسک)قهقهه تو رو نترسونم. 

نسبت به سنت با وجود عشق بی شائبه ای که همیشه و همیشه در دسترست گذاشتم مستقل هستی و بخاطر احساس امنیتی که در وجودت نهادینه شده براحتی وقتی رفتیم برای اولین بار مهدکودک در تمام اون یکساعت و نیم اصلا سراغی هم از من یا بابایی نگرفتی. و من چقدر دلتنگ بوییدنت بودم و دلتنگ لمس وجود نازنینت و دلتنگ در آغوش کشیدن و بوسیدنت. 

مادرکم! چقدر این کلمه هموطنان جنوبی رو به دختراشون دوست دارم (دالکم = مادرکم) . مادرکم! اینجور وقتاست که جای من و تو عوض میشه و من کودکی بزرگسال دلتنگ مادرک کوچک سال.

بانو! نازنین بانو! به احتمال زیاد از اول مرداد به مهد کودک میری و همین مساله دلیل چند شب متوالی بیخوابی من! به هزار و یک دلیل 

1- اصلا بری مهدکودک یا نه که تا الان 70% تصمیم من و بابایی اینه که بری . مثل بیشتر بچه های امروزی تو هم محروم از شلوغیهای کودکانه اطرافت هستی . داری با بزرگترا بزرگ میشی و قطعا جنبه های زیادی از وجودت محروم می مونه . اینکه یاد بگیری دور از من یا بابایی با همسن و سالات ارتباط برقرار کنی . حقوقت رو یاد بگیری و به حقوق دوستات احترام بگذاری. و قطعا اینکه هوش اجتماعی از IQ  مهمتره.

2- برام مهم نیست که تو مهد چی یادمیگیری که اینکار رو خودم خیلی بهتر برات انجام میدم ولی برام مهمه که به چه طریقی باهات رفتار می کنن. با چه ادبیاتی باهات حرف می زنن . چه جنبه هایی از وجودت رو تقویت می کنن و چه جنبه هایی رو حتی ناخواسته تخریب می کنن. 

3- قراره بری و مهارتهای زندگی رو آموزش ببینی بازی کنی ، شاد باشی و کودکی کنی . واقعا این اجازه رو تو مهد بهت میدن؟

ستاره ی من! ستاره آسمون زتدگی من و بابا! همیشه و همیشه شاد زی. آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سورنا
16 تیر 92 15:29
ای جانم پست خیلی غم انگیزی بود و اشک منو دراورد...مخصوصا اون کلمه جنوبی ها که نشنیده بودم...اما تصمیم خوب و عاقلانه ای است و من مطمئنم به ستاره حسابی تو مهد خوش می گذره از هم بازی شدن با هم سن و سالاش و اون چیزی که مد نظر شماست رو بدست میاره.
مامانجون
25 تیر 92 0:09
عزیزدل مادر در اینده نچندان دور نتیجه خوبی ازاین تصمیم بموقعت میگیری چون اگر الان اینکاررا نکنی حتی سال دیگه سختتر خواهد بود توکل کن به خالق همون گل زیبا کهخودش بهت هدیه کرده فدایی دوتاتون امیدم برا دلواپسیهات از خدا ارزوی ارامش میکنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستاره مامی می باشد